شیرین عسلی جیگر من
شیرین بودی و شیرین تر شدی از بس شیرین که به نظرم عسل در برابر شیرین شما تلخه،وروجکم از بس کارهای شیرینی می کنی که دلم برات ضعف میره و وقتی شب میشه و می خوابی میگم خدایا زود تر روز بشه تا رادین بیدار بشه و باهم بازی کنیم و بازم برام شیرین کاری بکنه،وقتی از خواب بیدار می شی از بس می بوسمت که کلافه میشی ولی من که دست بردار نیستم و بهت می گم حق اعتراض نداری چون اینها تلافی اون لحظه هایی هست که خواب بودی و من نتونستم ببوسمت. پرنس من جمعه شب رفتیم بیرون و شما برای اولین بار با پاهای نازت تو مرکز خرید قدم زدی و با قدومت همه ی مغازه ها و فروشگاه هارو مزین کردی قربونت بشم که کلی ذوق کرده بودی و دوست داشتی جلوی ویترین همه ی فروشگاهها بایستی و ...
نویسنده :
مامانی نگین وبابایی فرهاد
16:01